/علی کوچولوم رو خدا ازم گرفت/

نظرات (4)

عاطفه
2 تیر 92 0:12
عزیز دلم چقدر ناز بوده ماشالله ! اشکم در اومد به خدا . لعنت به این بزرگانی که رحم به آسسایش مردم نمی کنند و کاری نمی کنندتا این گلهای قشنگ و دوست داشتنی اینجور پرپر نشن.

خدا صبرتون بده فقط.






ممنون و سپاس از دلداریتون/
رویا مامان باران
5 تیر 92 15:24
آقا خدا صبرتون بده
ولی برای شما و مامان علی کوچولو بهتره که به زندگی ادامه بدید و من به عنوان خواهر کوچکتر شما فکر میکنم با این وبلاگ بیشتر خودتون رو زجر میدین
به امید خدا ان شااللله خدا زود زود یه نی نی قشنگ بهتون بده


ممنون از اینکه نظر دادید، من فقط این وبلاگ رو راه انداختم برای اینکه علی من مظلوم به دنیا اومد و مظلوم از دنیا رفت، و میخواستم با اینکارم یه کمی سبک شم!
بابای یسری جان
7 تیر 92 15:53
سلام پدر گرامی
لحظاتی را که وبلاگتان را که می خواندم هیچ صدایی را نمی شنیدم و هیچ حرکتی را نمی دیدم ، چرا که تصور از دست دادن کودک چهار ماهه همان قدر مشکل است که داغ جوان دیدن دشوار .
نمی دانم چگونه مسکن آلام شما باشم اما همین قدر می دانم مولای ما آن آقای سیه مویی است که در یک روز تمام موهای زیبایش به سفیدی گرایید و علت آن مصیبتهایی بود که در ان روز متحمل شد و از جمله شهادت کودک شش ماهه اش در آغوش خودش .
پس با تاسی به آن بزگوار می توان بردبار بود و صبر پیشه کرد ، هر چند مشکل است .
شاید علاوه بر امتحان الهی شما جزء مقربین باشید . انشاءالله
به قول شاعر :
«هرکه در این بزم مقرب تر است ، جام بلا بیشترش می دهند ».
یا علی - التماس دعا

متشکرم از اینهمه عنایت و لطف شما/
مامان پارسا
30 تیر 92 4:16
سلام می دونم تاسف من دردی از دردای شمارو کم نمی کنه ولی از خوندن مطالب وبلاگتون واقعا متاثر شدم .فقط می تونم بگم از خدا می خوام که به حق این ماه عزیز به شما ومادرش صبر بده .واقعا سخته، من که یه غریبه بودم با خوندن این مطالب غم تموم وجودمو گرفت واشک تمام صورتمو،ولی منم با نظر دوستان موافقم شاید این کار برای یادبودی از عزیزتونه وبرای یه مادر سخته که همه جا این خاطرات غم انگیز زنده یاشه ،ما هم باید مرهمی باشیم بر زخم دل این مادر داغدار نه نمکی برای زخمش

ممنون از اینهمه لطف/